۱۳۹۱ آبان ۱۸, پنجشنبه

جایی مثل مالزی

دوستی می گفت : مقایسه کار شیطان است و هم او بود که برای اولین بار خودش را با ادم مقایسه کرد و ان بلای عظما به سرش امد. دیدم حرفش مبنای تاریخی دارد اما مصداقی در روزگار ما که همه در کارزار مقایسه اند ندارد.
لذا می خواهم مقایسه ای کنم بین دو کشورمسلمان  ایران و مالزی. هم از این جهت که پس از دوسالی سکونت در مالزی لابد عده ای می خواهند بپرسند : چه خبر؟ و هم این که راه توسعه و پیشرفتی که مالزی در این 30 سال اخیر در پیش گرفته و ما نگرفته رهایش کرده ایم چیست و امروزه روز. حال و احوالات مالایی ها چگونه است؟
مالزی 55 سال پیش مستقل شد و مثل هر کشور تازه استقلال یافته چند سالی سرش گیج می رفت و کسی نمی دانست باید چگونه راه توسعه را پیمود و مزه استقلال و ازادی را به مردم چشاند. اما طولی نکشید که مردی دلسوز و وطن پرست و مسلمانی دو اتشه کرسی رهبری دولت را به دست گرفت . مردی که نامش ماهاتیر محمد بود و ظرف بیست سال متوالی با کشورش کاری کرد که امروزتنها در یک سال  بیش از 26 میلیون نفر برای دیدن این کشور از نقاط مختلف جهان به مالزی می ایند در حالی کل جمعیت ان فقط 27 میلیون نفر است.
مالزی کشوری است که تنها 54 در صد جمعیت ان نژاد مالایی است و الباقی چینی و هندی و تا حدودی هم اندونزیایی و بنگلادشی و کره ای  و تازگی ها ایرانی است. یعنی بیش از 40 درصد جمعیت مالزی مسلمان نیستند و دولتمردان مسلمان و متشرع مالایی باید جوری کشور را اداره می کردند تا این 40 در صد هم  حقوقی داشته باشند مانند مسلمانان . و لابد اسلامی که مالایی ها  سنگش را حسابی به سینه می زنند راهی برای حقوق اقلیت های دینی پیش بینی کرده است. لذا دولت ضمن حمایت همه جانبه از مسلمانان و دین اسلام اجازه داد تا بودایی های چینی و هندوهای هندی هم عبادتگاه های خود را داشته باشند و بت های خود را بپرسند بدون اینکه مزاحم هم باشند و یا چیزی از اسلام و مسلمانان کم شود.و در کلام از حقوق مادی و معنوی یک سانی با مسلمانان برخوردار شوند.
ماهاتیر محمد می دید که مردمش فقیرند . یک مشت مردم جنگل نشین که با میمون ها زندگی می کنند . نه دانش روز را دارند و نه توان مالی و سرمایه گذاری. از طرفی این رهبر جوان خوب می دانست که دنیا دنیای ارتباطات است وهمکاری . و  شاید بشود بدون اینکه کشور را دوباره به ابرقدرت ها وابسته کرد راه توسعه و سازندگی را پیش برد. پس او باید از ظرفیت های کشورش برای جلب شرکت های خارجی استفاده می کرد. اما کشور فقیر او چه ظرفیتی داشت که بتواند بوسیله ان شرکت های دندان گرد و منافع پرست خارجی را جلب کند؟ او می دید که کشور های حوزه خلیج فارس میلیارد ها دلار از فروش نفت و گاز عایدی دارنداما مالزی هیچ نفت و گازی نداشت. استرالیا و نیوزلند بخش دامداری شان را گسترش داده اند و با صادرات گوشت به پشوانه مالی خوبی دست یافته اند . چین و کره و ژاپن با توسعه صنعتی از فقر و فلاکت خود را نجات داده اند. اما مالزی فقیر نه صنعتی داشت نه معدنی و نه نفت و گازی و نه حتی دامی و زراعتی که بشود شکم گرسنه مردم را سیر کرد .
ماهاتیر همه کشورش را زیر پا گذاشت و جز جنگل و رود و دریا چیزی ندید و اب و هوایی که استوایی بود وهمیشه باران می بارید و سرما و زمستان نداشت . شاید همان جا بود که به توریسم فکر کرد. بله صنعت توریسم که او در سفر به کشورهای بزرگ جهان  ثروت اوری این صنعت را دیده بود و می توانست فکر کند که اب و هوای مطبوع مالزی می تواند باعث رشد صنعت توریسم در کشورش شود.
 اما مالزی با جنگل هایی وحشی و جزایر و سواحلی بومی و دست نخورده تا رسیدن به مکانی برای گردشگری فاصله زیادی داشت و تبدیل مالزی به کشوری برای گردشگری ظاهرا رویایی دست نیافتنی بود. اما ماهاتیر جوان و به قول ما با بصیرت دست از تلاش و تقلا برنداشت و عزم خود را جزم کرد تا کشورش را از فقر و عقب ماندگی نجات دهد.
خودش می گوید به کشورهای زیادی سفر کرد تا مشورت کند. تا کشورهای توسعه یافته را ببیند و از شرکت های بزرگ و کوچک انها که در توسعه کشور خود سهیم بودند برای کار در مالزی دعوت کند. و نتیجه ان شد که بعد از بیست سال مالزی تبدیل به قطب بزرگ گردشگری در شرق اسیا شد. بدون اینکه وابسته به کشوری شود ویا کشوری بتواند برایش تعین تکلیف کند. مالزی ضمن حفظ استقلال خود توانست سالیانه میلیاردها دلار کسب در امد کند. زیر ساخت های اجتماعی و اقتصادی کشور کاملا دگرگون شده و مالزی تبدیل به کشوری شود که ماهاتیر محمد با سربلندی بگوید وقتی در ابتدای کار به ایران رفتم دیدم که مالزی  30 سال از ایران عقب تر است اما امروز پس از بیست سال می گویم که ما 30 سال از ایران جلوتر هستیم.
نکته جالب در این توسعه این است که مالایی ها هرگزغرب زده نشدند. مرعوب شرکت های خارجی و وابسته به انها نگردیدند و بلکه شرایط حضور این شرکت ها به شکلی رقم خورده بود تا با حداقل نیروی کارشناس وارد مالزی شوند و هر شرکت هم ملزم باشد تا تخصص نیروی کار مالزی را ارتقا دهد . دولت برای جایگزینی کارشناسان خارجی طرح اعزام جوانان با استعداد به دانشگاههای معتبر خارجی را دردستور کار خود قرار داد . تا دولتی با بدنه کارشناس مالایی بتواند اداره کشور را به دست بگیرد.
امروز دیگر درامدهای مالزی منحصر به صنعت توریسم نیست . مالزی می تواند روی صادرات تولیدات خود هم حساب کند. صادرات قلع صنعتی و روغن نخل در کنار صادرات خودرو. کاغذ ولوازم تحریرو چوب وصنایع چوبی و ده ها قلم صادراتی دیگر را باید جزء درامدهای این کشور محسوب کرد که البته انچه صنعت توریسم با توسعه مالزی کرد هنوز نبز برای بسیاری مثال زدنی است.
شاید برای ما ایرانی جالب باشد که بدانیم ماهاتیر محمد در ساخت و ساز مراکز توریستی مالزی از نمادهای فرهنگی و تاریخی ایران نیز سود برده است. مثلا در شهرنوسازو توریستی" پوتراجایا" در ابتدای رودخانه  شهر .پل تاریخی خواجوی اصفهانی دقیقا به همان شکل واقعی باز سازی شده است و نیز در سالن ورودی برج مخابراتی کوالالامپورشاهد آینه کاری استاد کاران اصفهان هستیم که راهنمای سالن به بازدید کنندگان در مورد ایرانی بودن این اینه کاری ها توضیح می دهد و توی ایرانی از خودت می پرسی این همه توریست با دیدن بدل بخشی از هنرکشورت به وجد می ایند و ان وقت ایران با ان همه امکانات بالقوه تاریخی و توریستی چقدر مهجور و بیگانه از صنعت توریسم وغافل از درامدهای هنگفتی است که می تواند بخشی از چرخه اقتصادی کشور را به گردش در بیاورد.
البته فقط این جا نیست که دلت می سوزد و حسرت داشته های خاموش کشورت را می خوری. وقتی مدتی در مالزی زندگی کنی و توجه ای به زرق و برق اماکن توریستی نکنی تازه متوجه می شوی که مدیریت دکتر ماهاتیر محمد و تدبیر این مرد هوشمند با مالزی چه کرده است و او چگونه از علم و دانش و توانمندی های دیگران از جمله ما ایرانیان بهره ها برده است. مثلا دانشگاه های مالزی به واسطه حذب دانشجویان نخبه سایر کشورها سطح علمی اش را در جهان بالا می برد و تبدیل به یکی از قطب های جذب دانشجو در منطقه و دنیا می شود. دست اورد های علمی دانشجویان ایرانی که هرگزدر صدا و سیمای ما مطرح نمی شود در مالزی ماهی  نیست که در اخباررسانه های مالزی مطرح نشود.
دولت مالزی با این که ناچار است ازادی های انسانی حدود 40 در صد از مردم غیر مسلمان را به رسمیت بشناسد اما از مسلمانان کشور خود به هیج وجه غافل نیست بلکه هر ساله هزینه های هنگفتی را صرف اموزش و تربیت مفاهیم دینی . تقویت مساجد . اموزش قران و حجاب اسلامی می کند.
از ون های گشت ارشاد در مالزی خبری نیست اما انگار هرکسی در درون خود گشت ارشادی دارد که شما هرگز شاهد تعرض و مزاحمت های ناموسی نمی شوید.مالایی مسلمان رفتن به کلوب های شبانه را بد می داند . خوردن مشروبات الکلی را حرام و خوردن گوشت خوک را نیز . نگه داشتن سگ را خلاف شئونات دینی دانسته وبا این که حجاب در مالزی اجباری نیست اما زن مالایی بی حجابی را گناهی بزرگ می شمارد لذا زنان مسلمان مالزی همه محجبه اند .
مالایی ها ظهر جمعه که می شود کار را ترک و عازم مساجد می شوند برای اقامه نماز جمعه که گویی نماز واجب است. نماز های یومیه هم کم از نماز جمعه ندارد و مساجد متعدد شهر مملو از نماز گزارانی می شود که مساجد ما شاهد یک پنجم انان هم نیست. اموختن و خواندن قران از مهد کودک ها شروع میشود در سطوح مختلف اموزشی ادامه می یابد و علاقه مالایی مسلمان به قران را باید خارج از چارچوب های اموزشی دید . گویی ان ها می خواهند با نشان دادن ایمان و تقید خود به اسلام . برتری مبانی دینی خود را به سایر ادیان غیر الهی نشان دهند.
دولت نیز انصافا سنگ تمام می گذارد و هزینه همه مساجد و مراکز دینی را می پردازد. در ماه های مبارک رمضان که موقع افطار همه مساجد مملواز جمعیت است سفره های افطار با بهترین غذاها گسترده است. گفتم رمضان بد نیست به چگونگی حرمت نهادن به این ماه در مالزی اشاره کنم. در این ماه هیج رستورانی به اجبار بسته نمی شود. اما هیچ رستورانی حق فروش غذا به مسلمانان را ندارد واگر مسلمانی به هر دلیل روزه نداشت باید غذا را تهیه و در جایی غیر از رستوران صرف کند. پیش از افطار مالایی هایی را می بینیم که جلوی رستورانها به صف ایستاده اند تا اذان گفته شود و انان روزشان را افطار کنند و کاری به این ندارند که عده ای چینی و هندی و کره ای و ایرانی نشسته اند و قبل از افطار مشغول خوردنند.
مالایی ها یاد گرفته اند که باید به ازادی های سایر اقوام احترام بگذارند و در عین حال اداب مسلمانی خود را فراموش نکنند.
در مالزی کسی فاقد مسکن نیست. دولت ان قدر مسکن مهر ساخته است که مهردانش پرشده و برای ان همه ساخت و ساز و بعد خانه های خالی به دنبال متقاضی می گردد. مالایی ها با وام های بانکی با بهره 3% تا توانسته اند خانه خریده اند و ان را به خارجی ها که تعدادشان کم نیست اجاره داده اند. بانک ها تا 80% قیمت خانه به ان ها وام میدهد یعنی اگر یک مالایی 10 هزار دلار داشته باشد می تواند یک اپارتمان 50 هزار دلاری بخرد و اجاره اش بدهد به 500 دلار در ماه.
اما در مالزی هستند کسانی که همین مبلغ جزیی را هم برای خرید مسکن ندارند . دولت عدالت محور مالزی برای انها هم چاره ای اندیشیده . دستور داده هزاران واحد اپارتمان های 80 متری دو خوابه بسازند و از قرار ماهی 40 دلار به مستمندان اجاره بدهند به قصد تملک .  ( البته شما دلار را به قیمت دولتی اش محاسبه کنید ببینید ماهیانه اجاره این اپارتمان ها چند می شود؟)
دولت انگار نمی خواهد دست ازسر مردم خود بردارد و قصد دارد بعد از صاحب خانه کردن مردم .ان ها را مجبور به داشتن اتومبیل کند ان هم از نوع مدل بالایش. باز بانک ها وارد عمل می شوند و می گویند اگر قصد خرید ماشین دارید 10 % ان را نقد بپردازید باقی اش وام می دهیم با بهره کمتر از 3%.
نمی دانم این بانک های داخلی و خارجی این همه پول را از کجا می اورند که مثل ریگ وام می دهند ان هم با بهره هایی این همه پایین و بعد ورشکست نمی شوند و هرروز هم مثل قارج سبز می شوند و هی التماس می کنند بیایید از ما وام بگیرید به ارواح خاک پدرتان.
حالا من که ندیده ام اما شنیده ام که مالایی ها یارانه توریست هم می گیرند و سر پرداخت یارانه بین دولت و مجلس هم هیچ دعوایی نیست وبه خاطر یارانه هیچ کالایی را هم گران نمی کنند. شاید به همین دلیل باشد که مردم اینجا ان قدر ارامند و سر به زیر که من دو سالی که این جایم حتی یک دعوا و کتک کاری و فحش ناموسی ندیده ام . ارام بودن مردم این کشور برخی ایرانی ها را وا داشته تا بگویند که مردم مالزی از نظر فکری به اندازه ما ایرانی ها تیز و خلاق نیستند. و هیچ از خودشان نمی پرسند اگر مردم مالایی تیز و خلاق نیستند پس این همه پیشرفت و توسعه . کار کی بوده است؟ به قول دایی جان ناپلئون انگلیسی ها؟
نمی دانم این دولت مسلمان و مستقل مالزی چه کار می کند که تورم در کشور در حد دو یا سه درصد است و تو هر چه انتظار می کشی قیمت چیزی یک شبه بالا برود بالا که نمی رود هیچ . بلکه پایین هم می اید و تو هی حرص می خوری که چرا دولت فخیمه ایران با ان همه ادعای رهبری جهان و نفت و گاز و ثروت ملی نمی تواند مردم را صاحب مسکن کند و جلوی تورم و گرانی را بگیرد.حالا دادن خودرو با وام بانکی پیشکشش.
شاید یکی از مشکلات ما ایرانی ها در مالزی این باشد که ما هی خودمان را . کشورمان را و داشته هایمان را با مالایی ها مقایسه می کنیم و حرص می خوریم.
من فکر می کنم ان دوست عزیزم خیلی هم بیراه نگفته که مقایسه کردن کاری شیطانی است . والا ادم توی مالزی زندگی کند و حرص بخورد؟ ان هم برای پیشروی ناقابل این ها و پس روی ناچیز ما؟ ما که به شکر خدا تمدنی کهن داریم حالا چند سالی جوانان ما خانه نداشته باشند مگر چه می شود ؟ گیرم مدتی گرانی باشد در حد مرگ. کسی که از گرسنگی نمی میرد؟ گیرم بزن و برقص ها به جای سر خیابان ها توی خانه ها باشد. گیرم عده ای پای ماهواره بنشینند و گاهی هم شراب بخورند و گناه کنند. گیرم سن ازدواج بالا برود و مدتی تجاوز به نوامیس امارش سر به فلک بزند. گیرم مردم هر روز فقیر تر شوند و مشکلاتشان کمر شکن. گیرم فقر از پنجره بیاد و ایمان از در برود.این ها که دلیل نمی شود ما هی حرص بخوریم که چرا مرغ همسایه غاز است. بلاخره یک روزی کسی مثل همین ماهاتیر محمد که ما ایرانی ها نمی دانیم چرا این همه این مرد را دوست داریم پیدا می شود که راه توسعه را به ما یاد بدهد بدون اینکه به دین و ایمان ما اسیبی برسد.
نپرسید: کی؟ چون خواهم گفت: الله و علم ! 

۱ نظر:

  1. واقعا هم که چرا بیخودی حرص بخوریم !!! دوست شما خیلی هم خوب گفته مقایسه کار شیطان است :) اصلا حرف خودمان را بزنیم مبارک باشد این خانه نو

    پاسخحذف